میدانی!؟

دیشب باز باران می بارید...

گمان کردم که شاید توگریسته باشی!!!

دلم گرفته بود... باز هم برای چشمانت دلتنگ بودم

نمیدانم، ولی هرگاه خورشید قصد رفتن می کند به یاد تو می افتم...

چشمانم مملو از اشک می شود

و گویی آن زمان چشمان تو را هم بارانی می بینم...

کاش هیچ گاه چشمانت را بارانی نبینم

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسمن پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:31 ق.ظ http://www.sedayeshekastanekhatereha.blogsky.com

salam.webloge ghashangeto khoondam.age hazeri ba ham tabadole link konim behem begoo

یاسمن پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:45 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogsky.com

سلام خیلی قشنگ بود .من یه یاسمن دیگه هستم

یاسمن شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:29 ق.ظ http://www.sedayeshekastanekhatereha.blogsky.com

salam.neveshtehaye ghashangeto khoondam.mamnoonam ke behem sar zadi.manam linke shomaro gharar midam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد