چه رفته است که امشب سحر نمی آید


شب فراق مگر به پایان نمی آید


جمال یوسف گل، چشم باغ روشن کرد


ولی ز گمشده ی من خبر نمی آید


تو را مگر به تو نسبت کنم به جلوه ی ناز


که در تصور از این خوبتر نمی آید


طریق عقل بود ترک عاشقی دانم


ولی ز دست من این کار بر نمی آید


دو روزه، نوبت صحبت عزیز دار" رهی"


که هر که رفت از این ره، دگر نمی آید

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:38 ق.ظ http://kolbeyeguitar.tk

سلام دوست خوبم این اولین باره که من میام اینجا ...خیلی از آشنایی باهات
خوشبختم همه نوشته های قبلی تو هم نیگا کردم جالب بودن ...من هم یه بلاگ
دارم به اسم کلبه گیتار تصمیم گرفتم آهنگایی رو که خودم ساختم و اجرا کردمو
تو بلاگم بذارم بعضی از دوستان هم لطف میکنن میان گوش میدن و نظرشونو راجب
آهنگم مینویسن میخواستم از شما هم دعوت کنم تشریف بیارین به کلبه من و مثل یه منتقد
به آهنگ من گوش بدین و نظرتونو هم بدین....ممنون میشم..... در پناه خدا

محمد(مسافرهمیشگی ) چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:42 ب.ظ http://www.daram-az-to-minevisam2.blogsky.com

سلام داداشی
خوبی ببین میبینم که رفتی تو کار تبلیغات و از این حرفا ( ماسک صورت ) :ی
تو حتما موفق میشی ادامه بده
تا بعد به امید دیدار
به خدا میسپارمت چون از خدا امانت دار تر پیدا نکردم
راستی انقدر این آباجی ما رو اذیت نکن

ترنم شنبه 18 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ب.ظ http://vahm.blogsky.com

رفتم از تولد وبلاگت تا حالا و هر کجا که چیزی به نظرم رسید همون جا نوشتم!!
مطالب قشنگی داری ـ بعضی هاشون واقعآ تکان دهنده هستند( هنور دلهره متن خاکت رو دارم ـ راستی تونستی دروغ رو باور کنی؟ ـ نامه هات غمگینم کرد...)
موفق باشی ـ زندگیت پر از برکت عشق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد