« شراب بهشتی »


کسی بیاید با تو
آشتی ام دهد
 
غبارغم بشوید، ز درد کاستی ام دهد

وعده های ناز فروشان دروغ و حالیا ز تو

از وفا هر چه خبر به راستی ام دهد

غیر عاشقی نکرد دل دیوانه ام و نکند

تو هم عاشقی کن تا خوش بختی ام دهد

از من خسته و تنها مگریز ای گل

بخواب در آغوشم که تندرستی ام دهد

کس جاودانه نزیست به دنیای ناپایدار

بگذار دمی که زنده ام، هستی ام دهد

چه گویم زخلسه خمخانه نرگس جادویت
 
اول خراب کنــــــدم، پس مستی ام دهد

دامن مزن به آتش سرکش مجنونی ام

باور کن حال لیلایی تو بت پرستی ام دهد

شیدا اعتقادش، به آئین گرفتاری عشقست

کان شیفتگی، لذتش، شراب بهشتی ام دهد

« کوچه دیروز »


دیشب گله از قهر تو کردم به دل ریش

گفتا تو چه گویی به دل ریش مگو بیش!

تا صبح سخن از تو و گوش از دل من بود

بیچاره دلم صبح رمید از غم این نیش!

ترسم که نهم پای در آن کوچه دیروز!!!

ترسم که سخن از تو دگر بار کشد پیش

ترسم که در آن کوچه دیروز در امروز
 
دیگر نتوانم که شناسم غمی از خویش

یاد آیدم آن شب که از آن کوچه گذشتیم

دلداده به هم، دور ز هر چشم بداندیش

رخ بر رخت آن شب چو در آن کوچه نهادم
 
آواز دلم را بشنیدم و شدم کیش!

شب سرد و زمان رام و جهان کوچه تنگی

دل تنگ تر از کوچه و مست  نی درویش

افسوس که نا امن شد آن کوچه دیروز

از گرگ نمایی که نهان شد به تن میش!!!

از ما گذشت...

 باید به ابر بیاموزیم 

 تا از عطش گیاه نمیرد...

یا تو یا هیچکس

دوست داشتن!

کلمه ای مقدس

آدرسش کجاست؟

نکند این قدیس در محبس یونس نبی است،

یا که نه؛ در سیاه چال یوسف گرفتار است،

نه، جایش تعریفی ندارد

در سینه هایی بسان سنگ خفته،

سینه سنگندلانی نان به نرخ روز خور

راه نجاتش چیست؟

نمی دانم...

یا تو یا هیچکس

دوستت دارم یعنی چی؟

یعنی یه نگاه بی تفاوت؟

یعنی یه لبخند سرد؟

یعنی یه لفظ الکی؟

یعنی گرفتن دست یکی دیگه؟

یعنی کنایه؟

نه...

یعنی یه حرف چرت

یعنی یه چیز مزخرف

یعنی یه دل خوش کنک

یعنی...

نمی دانم...