اگر تمام انسانها کودک باقی می ماندند
 
دنیا دوست داشتنی تر بود و
 
مطمئناْ رنگ آسمان هم آبی تر!!!

میخواهم بهانه باشم میخواهم نگاه باشم

دوست دارم طعمه باشم یا که عریان

میخواهم لمس شوم میخواهم فریاد شوم

میخواهم عمق پریشان نگاهت

نمیدانم چه میخواهم فقط میدانم امروز میخواهم خودم نباشم

خیس باران باشم شور دریا باشم موج ساحل باشم اشک عاشق باشم اما خودم نباشم

آری خودم نباشم از خودم خسته ام

از خودم گریزان از خودم داغدارم

میخواهم خواهر هیچکس، دوست هیچکس و عشق هیچکس نباشم

میخواهم امروز نگاه باشم به دستی

میخواهم اشک باشم به چشمی

عشق باشم به قلبی

روح باشم به جانی

میخواهم خودم نباشم

چراغها را خاموش کنید

می خواهم آسوده سر بر زمین بگذارم

غریبه، اگر می خواهی به خواب من بیایی

نامم را که صدا می کنی، کمی آرامتر؛

بگذار تا پسین فردا با خیال خوش تو

میان ر‌‌ؤیاهای شیرینم دست و پا زنم

از من نگیر این لحظه های دلخوشی را

نگذار حتی خواب دیدن تو برایم عقده شود...

یادت می آید حرفی را که زدی؛

گفتی می روم،

گه گداری شاید به خوابت بیایم

شاید در خواب،

تو را به آرزوی دیدنم نزدیک کنم

لااقل همین وعده را برایم بگذار...

غریبه، به خاطر خدا در نگاهم صادق باش